جدول جو
جدول جو

معنی چاه سعید - جستجوی لغت در جدول جو

چاه سعید
(سَ)
دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور که در21 هزارگزی جنوب فدیشه واقع شده. دامنه و معتدل است و 11 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ)
دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 60 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع شده. دامنه و معتدل است و 11 تن سکنه دارد که بشغل زراعت مشغولند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان سورسور بخش کامیاران شهرستان سنندج که در 36 هزارگزی شمال خاور کامیاران و طرفین رود خانه گاورود واقع است. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 350 تن سکنه، آب آنجا از رود خانه گاورود و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و مختصری توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری است. این آبادی دو محل بنام بان سعیدبالا و بان سعید پایین دارد و سکنۀ بان سعیدبالا 270 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام یکی از پسران ’امیر حسن بن امیرمسلا’ است. وی در اختلاف دفعۀ ثانی بین امیرتیمور گورکان و امیرحسین با یکی از برادرانش بنام نوروزسلطان بقتل رسید و دو برادر دیگرش به اسامی جهان ملک و خلیل به هندوستان گریخته در غربت متوجه عالم آخرت شدند. (از حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ص 418)
لغت نامه دهخدا
(چَ سَ)
دهی است از دهستان 5 بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان که در 3هزارگزی جنوب خاوری هرسین و یکهزارگزی جنوب شوسۀ هرسین و خرم آباد واقع است. دشت و سردسیر است و 440 تن سکنه دارد. آبش از قنات و رود خانه کهریز. محصولش غلات حبوبات، چغندر قند، قلمستان و صیفی. شغل اهالی زراعت، صنایع دستی زنان بافتن گلیم جاجیم و جوال. و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام، واقع در 2هزارگزی شمال چوار و 2هزارگزی شمال راه شوسۀ ایلام به شاه آباد. دهی است کوهستانی و سردسیر، و دارای 250 تن جمعیت که بکار کشاورزی و دامپروری میپردازند. آب ده از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات است. صنایع دستی زنان قالی بافیست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سَ)
شتر. (یادداشت مؤلف). جمل. اشتر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سَ)
سریانی الاصل، طریق. راه. (دزی ج 2 ص 630) (عیون الانباءج 1 ص 98). ج، میامر: یعرف بکتاب المیامر...و المیامر جمع میمر، و هو الطریق و یشبه ان یکون سمی هذا الکتاب بذلک اذ هو الطریق الی استعمال الادویه المرکبه. (از عیون الانباء ج 1 ص 98) ، تعلیم. تعلیم دینی. وعظ. موعظه. خطابه. (دزی ج 2 ص 630)
احمسیه، از اصحاب حضرت صادق بوده و روایتی هم از امام نقل کرده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 221)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی است از دهستان بهمئی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان که در 7 هزارگزی شمال باختری لک لک و 54 هزارگزی خاور راه شوسۀ آغاجاری واقع شده و 50 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ سَ)
دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان. واقعدر 24هزارگزی خاور کرمان. سکنۀ آن 120 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا